حافظ درِ گفتوگو را برای انسانها باز میکند
سعید حسامپور، مدیر مرکز حافظشناسی در این نشست به ارائه گزارشی از فعالیتهای این مرکز پرداخت و گفت: برگزاری بیست و هفت دوره یادروز بینالمللی حافظ، اعطای نشان درجه یک بینالمللی حافظشناسی به شِش نفر از حافظپژوهان ملی و بینالمللی، اعطای پژوهانه حافظ، معرفی کتاب سال حافظ، انتشار مجله حافظپژوهی، ایجاد فرصت مطالعاتی برای حافظ پژوهان غیرایرانی و جذب پژوهشگران پسادکتری در زمینه حافظ، برگزاری دورههای حافظخوانی و کارگاههای حافظپژوهی ازجمله این اقدامات است.
وی اظهار کرد: از هنرهای حافظ که باعث تأثیرگذاری شعر و اندیشه او میشود، این است که با وجود سختیهای زمانهاش، گفتمانی متفاوت با گفتمان رسمی زمان خود آفریده که به گفتمان رندی مشهور است. علاوه بر این، حافظ با شکستنِ خود، تلاش کرد از اقتدار راوی و شاعر بکاهد و مخاطب را به آزادی در درک و مشارکت فعالانه در ایجاد معنا نزدیک کند.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز گفت: مجموعه ظرفیتهای شعر حافظ باعث شده که مخاطب امروز با او بیش از دیگران احساس همذاتپنداری کند. او درِ گفتوگو را برای انسانها باز میکند، چیزی که به نظر من جامعهی جهانی امروز بیش از هر چیز به آن نیاز دارد.
حمیدرضا شعیری، استاد نشانهمعناشناسی دانشگاه تربیت مدرس بهعنوان نخستین سخنران نشست اول یادروز حافظ ۱۴۰۲ بود که سخنرانی خود را با موضوع «انگاره، پیشانگاره و پسانگاره: بیکرانگی گفتمان حافظ» ارائه داد.
وی با بیان این مقدمه که پیشانگاره، انگاره و پسانگاره مانند یک فرآیند عمل میکنند که به دلیل درازای تاریخی ما را با نوعی بیکرانگی کنشها مواجه میسازند، اظهار کرد: گفتمان شعری حافظ را میتوان استوار بر این فرآیند تاریخی دانست و برای آن نوعی بیکرانگی در نظر گرفت. اما این بیکرانگی دارای یک نظم پایدار و یکسان نیست. در گفتمان حافظ گاهی ابتدا انگاره شکل میگیرد و سپس پیشانگاره و گاهی پسانگاره بر هر دو مقدم است.
حافظ ضرورتی برای خودکاوی و خودشناسی و خودشکوفایی است
مسعود زنجانی، مدرس و پژوهشگر فلسفه نیز در سخنرانی خود با عنوان «آموزههای درمانگرایانهی حافظ برای انسان امروز» گفت: حافظ برای حال و فال و قال و مَقال نیست. حافظ ضرورتی برای خودکاوی و خودشناسی و خودشکوفایی است.
وی افزود: از حافظ میتوان هنرِ خوب زیستن و هنرِ خوب مردن را آموخت، یعنی خلقِ شادی و کسبِ آزادی از رهگذرِ تجربه آگاهانه و هوشیارانه ناگواریها و دشواریهای زندگی. از حافظ میتوان یاد گرفت که چگونه از عهدهایِ سُست و سخنهایِ سختِ خویش فراتر رفت و بدینسان سخت و سستِ جهان را تاب آورد.
زنجانی ادامه داد: با حافظ میتوان از خوابآلودگی درآمد و به یادآورد که این جهانِ خرابْ، نه میدان و عافیتگاهی برای کسبِ حشمت و جاه، بلکه مأوا و منزلگهِ عشق است که ما در پیِ عمارتِ دل، صباحی در آن رخت اقامت افکندهایم و لذا باید فرصت بدانیم و مهلتِ عمر غنیمت شمریم و به جایِ غمِ روزگار، غمخوارِ خویش باشیم و بکوشیم که پیش از آنکه کارِ جهان سرآید و رهسپارِ وادیِ خاموشان شویم و خاکِ گِلِ کوزهگران گردیم، به شیوه رندانِ بلاکش و رهروانِ جهانسوز و نه خامان و بیغمان و اهلِ کام و ناز، برای ورود به «مقامِ صبر»، اسبابِ کار جمع داریم و شتاب کنیم و خونِ جگر را، به جای دولتِ ناپاینده و روزیِ ننهاده، مصروفِ دریافتنِ «نقشِ مقصود» و لعلساختنِ سنگِ جان نماییم، و با عشق و مستی جانِ خود را آباد و از هر دو جهان آزاد کنیم.
قدمعلی سرامی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران نیز در این رویداد، با موضوع «حافظ میان کثرت و وحدت» به سخن نشست و اظهار کرد: حافظ که یکی از دیگرگراترین شاعران جهان است و شهرت جهانشمولش این را نشان میدهد، با همهی اتّساع نظرش، در جامعهی قرن هشتم که به توازنی رسیده بود، از تنهایی گله و اظهار ملال میکند که به اعتقاد من از همان روزگاران، گسلی در روانشناسی انسان ایجاد شده بود و آن، گسلِ میان خودآگاهی و ناخودآگاهی است.
وی افزود: ایرانیان از دو ضمیر خود و خویش برای این دو استفاده میکردهاند. ناخودآگاهی آن نرمافزار ماست که از ازل تا لحظهای که هستیم، آن را با خود داریم. ناخودآگاهی، خویش ماست و خودآگاهی خود ماست. از قرن حافظ و پیش از آن نیز، بین خود و خویش انسان جدایی افتاده بود و مردم اسیر خودآگاهی و واقعیات متناقض زمان شده بودند و اکنون هم بشر با این عذاب عظیم رویاروست. حافظ میدانسته که این گسل بسیار شکننده است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: کار درستی که حافظ و فرهنگ ما آن را به ما گوشزد میکند این است که اضداد را با هم همدست و همداستان کنیم و آنها را با هم آشتی دهیم. هرچه ما بر ضدّی فشار آوریم، ضدّ دیگری از آن تأثیر میپذیرد و تعادل ترازوی اضداد به هم میخورد.
وی افزود: حافظ به ما میآموزد که باید از مهری که در دل ماست کمک بگیریم؛ مهری که ایرانیان با عنوان خرد هم از آن یاد کردهاند؛ خردی که همان نرمافزار کلّیِ بشر است و عشق را هم دربرمیگیرد. راهحل حافظ این است که به اتّحاد و آن خردِ کلّی برسیم که همهی کیهان را اداره میکند.
موقعیت استثنائی شعر حافظ ازنظر طیف مخاطبانش
حمیدرضا توکلی، استاد دانشگاه سمنان هم در مقدمه سخنان خود با موضوع «حافظخوانی: تجربهی انتخاب و آزادی» گفت: تمنای آزادی به مثابهی گوهری دستنیافتنی و آرزونگار، در هر آفرینش هنری اصیل به صورتی بازتاب دارد. اگر این ماجرا را از جانب مخاطب و رویآوری او به اثر هنری بنگریم، میتوانیم ادراک و التذاذ از حسّ رهایی و مواجهه با تجربهی آزادی را به بهرههای زیباشناختی بیافزاییم. بهویژه در نقد هنری و ادبی نوین که به مخاطب و نیز بررسی فرآیند دریافت اثر جایگاهی والا بخشیده، این تاملات میتواند راهگشا باشد.
وی افزود: حافظ که طیف مخاطبانش گونهگونی و گستردگی خیرهگری دارد، در این قلمرو موقعیتی استثنایی دارد. مخاطب شعر خواجه در فرآیند ادراک و التذاذ از غزلهای او خود را در میان انتخابهای رنگبهرنگ و چهرهنمایی سویههای ممتاز و گاه ناساز سرگردان مییابد. این سرگردانی آسانآسان مخاطب را به ژرفای تجربهی آزادی میرساند.
استاد دانشگاه سمنان بیان کرد: شعر حافظ با فشردگی شگفتآور و طیف ایهامها و گستردگی اشارهها و انبوهی تداعیانگیزیها و انعطاف زاییدهی طنز مخصوص او و بیکرانگی وجوه کنایی و سرشاری اسالیب نقیضی و دگرگونی شتابندهی فضاها و بافتها پیوسته مخاطب را به توجه همزمان به وجوه مختلف برمیانگیزد. کلماتش پیوسته گردن میکشند و معنایی دیگر یا پیوند با کلمهای دیگر را به یاد میآورند. جملهها ما را به بازخوانی با تاکیدی دیگر برمیانگیزند. حتی نسخهبدلهای او چه بسا امکان و انتخابی تازه به نظر برسند. فراتر از این همه، همنشینی سنتهای ذهنیزبانیِ متفاوت و حتی متعارض ذهنی است که در کنار یکدیگر یا درآمیخته با همدیگر جلوه میکنند؛ چنانکه صدای خیام و عطار از بیتی همزمان به گوش میرسد یا با یک آموزه همزمان برخورد ریشخندآمیز و رویآوری همدلانه میشود. مخاطب در بازی با مرزها و بازنگری تعارضها و همنشینی چشماندازها طعم انتخاب را میچشد و درس آزادی میآموزد.
شیوۀ حافظ در مبارزه با اضطراب و افسردگی
امیرحسین ماحوزی، عضو هیأتعلمی دانشگاه پیام نور نیز در نشست علمی بیستوهفتمین یادروز حافظ به موضوع «شیوۀ حافظ در مبارزه با اضطراب و افسردگی» پرداخت و با اشاره به اینکه اضطراب و افسردگی یکی از مهمترین دشواری های بشر معاصر است، گفت: روند رو به رشد آن علی رغم پیشرفت متمدنانۀ بشر درخور توجه است و ما را به بازنگری در این مسیر پیشرفت ترغیب میکند.
وی افزود: با نگاهی هستیشناسانه، از مهمترین عوامل اضطراب، رویارویی با مرگ است.آزادی و بار مسئولیت حاصل از آن در کنار ترس از تهدید آزادی هر دو اضطرابآور است. ترس از تنهایی و تجربۀ عمیق آن همین طور احساس بی معنایی و پوچی در جهان با افسردگی پیوندی عمیق دارد.
ماحوزی بیان کرد: در شعر حافظ، رند با ترسهایی که از رابطه با جهان، دیگری و من زاده میشود و روبهرو میشود و از آنها گذر میکند. زاهد از ترسها میگریزد و در برابر آنها نقاب میکشد و به جهانی غیرواقعی پناه میبرد. او خواستهای خود و منِ خود را رها میکند تا اسیر غم و اضطراب نشود و همین امر او را به عبوسی و افسردگی و ترس فرومیبرد.
وی افزود: رند در شعر حافظ به ما میآموزد که آن چه را قابل تغییر نیست، بپذیریم. آنچه را داریم ببینیم و غنیمت شماریم و برای آن چه پرمعنی است و قابل دسترسی مبارزه کنیم. حافظ همهجا با خواست (آرزو) و اراده، که در درمان اگزیستانسیل، مورد تاکید است، به زندگی خود معنی میبخشد. او بیش از هر شاعر دیگری خواست و تمنایش را مطرح می کند. او با معشوق، پادشاه، پیر مغان حتی زاهد به گفتگو مینشیند و آنچه از آنان میخواهد را بیان میکند. از سوی دیگر او بیش از هر شاعر دیگری به “همت” نظر میکند؛ ارادهای که او را برای رسیدن به معنی پیش میراند. در این میان او بار مسئولیت را بلاکشانه بر دوش میکشد و از احساس گناه که همواره مانع نیل به خواستههاست، ما را عبور میدهد. او با تنهایی خویش روبهرو میشود، در تنهایی، خویش را کشف میکند و عشق را مییابد و آن گاه دور از وابستگی، آزاد و نیرومند به دیگری و جهان مهر میورزد.
ماحوزی گفت: در شعر حافظ این خواستها و ارادهای که او را به پیش میراند، همین طور شیوهای که برای مبارزه با غمها و ترسها می آموزد و میآموزاند در قالب جملههای امری و تمنایی ظهور میکند. تحلیل این جملهها که به طرزی استثنایی در شعر او برجسته است و میتواند ویژگی سبکی به شمار آید، کلیدی باشد در یافتن طی مسیر او برای رسیدن به آرامش، امید، شادی و معنی. عاشقی کردن، دم غنیمت شمردن، در اکنون زیستن، آسان گرفتن، طنز و گذر از گردنه احساس گناه، بیان نیازها و خواسته ها همینطور همت برای رسیدن به معنی زندگی و صبر برای چیرگی بر دشواریها و از همه مهمتر روبهرو شدن با غمها و ترسها و دیدن آنها با غوری در ناخودآگاه و گذر از آن از مهمترین شیوههای اوست برای چیرگی بر ترس و غم.
شعر حافظ نه تنها حاوی حقایق ادبی که شامل حقایق ابدی است
فرزام پروا، روانپزشک و روانکاو نیز در این نشست علمی مرکز حافظ شناسی موضوع سخنرانی خود را «وجوه چندگانه شعر حافظ در روانکاوی نوین: ریشهها و رهیافتها» عنوان و اظهار کرد: گرچه هفت قرن از زمانه حافظ میگذرد، به نظر بدیهی است که شعر حافظ پاسخگوی نیازهای انسان امروز و حتی انسان فرداست؛ چرا که شعر او، نه تنها حاوی حقایق ادبی، که شامل حقایق ابدی است.
وی ادامه داد: اما سخن من چیز دیگریست: ویژگیهای زبانشناختی شعر حافظ، که من آنها را در کتاب «حافظ و رود جادو» برشمردهام؛ باعث می شود شعر حافظ، گشاینده آخرین مرزهای روانکاوی باشد. فروید خالق روانکاوی، از رویاها برای گشودن راهی به سوی ناخودآگاهی استفاده کرد، و لکان از جنون، پلی به این جهان کشید. اگر این دو با زبان و شعر فارسی آشنا بودند، شاید به این نکته می رسیدند که راه ویژه دیگری هم برای کنکاش در ناخودآگاه وجود دارد: شعر فارسی و در رأس آن شعر حافظ، چیزی که من در مجموعه هفتجلدی باستان شناسی ادبی (که جلد اول آن در مورد حافظ است) هدف گرفتهام. این موضوع در کار روانکاوی هم دارای پیامدهای عملی است.
یادآور میشود، برپایی نمایشگاه «بیستوهفت گام حافظانه: بیستو هفتسال یادروز حافظ (۱۳۷۶ تا ۱۴۰۲) در چهره پوسترها» نیز از برنامههای حاشیهای نشست علممی یادروز حافظ ۱۴۰۲ بود.