پلیس آگاهی تبریز، برای بررسی صحنه جرم و کشف رمز و راز مرگ زن جوان عازم محل جنایت شده و در بدو ورود به خانه با پیکر زن جوان با لباس خانگی و خون آلود که به وسیله سنگ و آجر به شدت زخمی شده و غرق خون روی زمین افتاده بود روبرو شدند.
اما با توجه به صحنه جنایت، اولین فرضیه ای که به ذهن بازپرس پرونده رسید، فرضیه داخلی بودن قتل بود؛ فرضیه ای که بر پایه آن، بازپرس دستورات لازم را برای شروع تحقیقات وسیع و گسترده به کارآگاهان پلیس آگاهی صادر کرد و کارآگاهان نیز بعد از بررسی های لازم، عادل، همسر مقتول را دستگیر و به مقر پلیس آگاهی منتقل کردند.
عادل در ابتدا منکر قتل همسرش شد و گفت: نحوه مرگ او اطلاعی ندارم؛ باهم درگیر شدیم اما او را نزدم.
اما با توجه به آثار جراحت فراوان بر روی بدن مقتول و نیز سایر مستندات دیگر که متهم از خود در صحنه جرم برجای گذاشته بود و همچنین گفته های پسر ۵ ساله اش که در ابتدا مدعی شد پدرش با سنگ و آجر مادرش را می زد، بازپرس پرونده ادعاهای عادل را به هیچ عنوان قبول نکرد و در بازسازی دوباره صحنه جرم همه چیز برملا شد.
علت قتل زن
همه ماجرا از آنجایی آغاز شد که ارثیه ای از طرف برادر نسترن (مقتول) به وی می رسد و وی نیز به طور مخفیانه و دور از چشم همسرش تصمیم به خرید خانه ای با آن پول می گیرد که عادل متوجه ماجرا می شود.
عادل وقتی پی به ارثیه نسترن برد از وی می خواهد پول را تقدیم او کند؛ اما نسترن از این کار اجتناب می کند و حاضر به دادن ارثیه برادری خود به همسرش نمی شود که همین موضوع باعث به وجود آمدن درگیری بین این زوج جوان می شود؛ درگیری که صدای آن همسایگان را نیز به ستوه آورده بود.
تا اینکه در روز حادثه عادل دوباره بحث پول را به میان می کشد و از نسترن تقاضای پول می کند که اینبار هم نسترن تسلیم نمی شود و همین باعث می شود شدت درگیری بالا رود. عادل آنقدر عصبانی می شود که مقابل چشمان پسر ۵ ساله اش، با سنگ و آجر و هر آنچه که به دستش می رسد به جسم و جان زن جوانش می افتد و تا حد مرگ جسمش را زخمی و خون آلود می کند؛ زن جوان از ترس جانش به هر گوشه منزل پناه می برد تا از دست کتک های شوهرش در امان باشد کتک هایی که علاوه بر جسم و جانش، روحش را نیز زخمی میکرد. اما این فرارها نیز دل عادل را به رحم نمی آورد و وی همچنان زنش را زیر باد کتک می گیرد.
عادل آنقدر می زد و می زد تا پیکر بی جان نسترن در گوشه ای از منزل، زیر دستانش می افتد. عادل وقتی متوجه مرگ نسترن می شود؛ وی را به همان حالت خود رها و به همراه پسر ۵ ساله اش از خانه خارج می شود.
اما از آنجایی که آهی در بساط نداشت مقداری ضایعات از خانه برمی دارد تا با فروش آن ها بتواند اندک پولی برای خود تهیه نماید؛ ولی همین مقدار هم تنها کفاف یک شب را نمی دهد؛ آواره و سرگردان می ماند و نیز برای اینکه هیچ شکی به وی نشود؛ تصمیم می گیرد خود موضوع کشته شدن همسرش را به پلیس اطلاع دهد. بنابراین با پلیس ۱۱۰ تماس می گیرد و خبر قتل همسرش را می دهد.
پرونده این متهم ۳۸ ساله با صدورکیفرخواست از شعبه ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز برای صدور رای نهایی به شعبه اول دادگاه کیفری یک استان ارسال شد.