0

«برای زخمهای اردوگاه رفح»

  • کد خبر : 45296
  • 11 خرداد 1403 - 20:57
«برای زخمهای اردوگاه رفح»
مدتهاست تمام نرم افزارهای گوشی ام را پاک کرده ام. مدتهاست در لاک خودم فرو رفته ام. مدتهاست آرام بخش می خورم. بس که نمی توانم ببینم و کاری نکنم.بس که دلم خواست،روح و دل و جانم خواست،اما نشد کاری بکنم. بس که بغض کردم برای مظلومان و نشد گریه کنم. بسکه خشمگین شدم و نشد فریاد بزنم.

این روزها فقط «یک کانال خبری» را دارم.
شاید چون اخبار سوخته دست چندم دارد.شاید چون وقتی خبر میدهد که دیگر آب از آب گذشته و من هم هر از گاهی گوشه چشمی می‌اندازم تا از اخبار به دور نباشم و دست کم از برخی وقایع مطلع باشم.
«کانال خبری» را باز کردم. یک ویدیوی نامفهوم اما واضح پخش شد. یک دشت پر از چادر بود. روی ماسه زاری برهوت. آتش از هر طرف می بارید. مردان و جوانان هراسان بودند. هرگاه صدای ضجه زنی برمی خواست مردان وحشت زده می دویدند.
لابد باز دست و پای کودکی کَنده است.یا مادری برای در آغوش کشیدن طفل غرق خونش شیون سرداده. یا عروسکی سوخته دردست مادری است که به شعله ها نگاه می کند و از ته دل جیغ میزند. پدری دیدم جسم بی سر طفلش را در آغوش کشیده بود و نعره میزد….
پیدا کردن اجساد اصلا سخت نیست. اینجا آواری ندارد. سرپناهشان فقط یک تکه چادر بود روی ماسه های دشت. اینجا پناه گاه بود.
مگر اینجا اردوگاه نیست؟ مگر نه اینکه هرکس به اردوگاه میرود یعنی که جنگ نمی خواهد، یعنی که من توان جنگیدن ندارم، سلاح ندارم،قدرت ندارم و قصدی هم ندارم.
اینجا مگر اردوگاه نبود؟ این ها مگر چادر های آواره گان و بازماندگان بمباران های قبلی نبود. اینها مگر سوگواران بمباران های پیشین نیستند. خستگانی بی خانمان،آواره،بی پناه و سرگردان که در اردوگاه فقط زنده اند. فقط زنده بودند.
اینجا مگر فلسطین نیست؟ اینها مگر مسلمان نیستند؟ به نقشه نگاه می کنم. دورتا دور این مظلومان همه کشور های اسلامی اند.مصر عربستان،سوریه،لبنان…
چطور اینهمه مسلمان به تماشا نشسته اند؟ چطور کسی نه از روی ثواب، نه از روی سیاست، نه از روی زور و قدرت؛ فقط و فقط به حکم انسانیت بر نمی خیزد؟
نکند آنها هم مثل من نرم افزارهایشان را پاک کرده اند که نبینند؟ نکند سران همه کشورهای اسلامی مثل من نمی توانند کاری بکنند؟
نکند همه دارند آرامبخش مصرف می کنند که می بینند و ککشان هم نمی گزد. این همه مظلومیت؟ اینهمه کشتار…این همه وحشی گری در این جهان پر مدعای مدرن؟!
میدانم ، همه اش تقصیر من است. اگر من نرم افزار ها را پاک نمی کردم، اگر هر روز خبرها را دنبال کرده بودم حالا این کفتارهای وحشی بمب ها و موشک هایشان را لااقل روی ساختمان ها می ریختند نه روی چادر های اردوگاه آواره گان، نه روی بیمارستان…
دیگر دارو نمی خورم…دیگر اصلا دارویی به من آرامش نمی دهد، دیگر می خواهم بدانم، می خواهم ببینم. می خواهم کاری بکنم…نمیدانم چه کاری فقط میدانم من برای تماشا به جهان نیامده ام. من مجسمه نیستم. من از سنگ و چوب نیستم. من ربات هم نیستم. انسانم، مسلمانم… من دیگر سکوت نمی کنم…من تمام نرم افزار های خبری ام را نصب می کنم. من باید کاری بکنم. من باید فریاد بزنم حتی اگر کسی نشنود…دیگر قرص نمی خورم…آرامش دیگر حرام است… وجدانم فتوا داده…دیگر سکوت حرام است…
کودکان….زنان… چادرها …عاشورا…حسین….یا حسین…یاحسین مظلوم…

نویسنده: اعظم منصوریان

لینک کوتاه : https://avangpress.ir/?p=45296

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم آونگ پرس منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.