به تحلیل خبرنگار آونگ پرس ، علي زد… دروازهبان ژاپن پريد به سمت توپ اما اين تير را آرش ايران شليك كرده بود و پيش از دستهاي سوزوكي، توپ، به نخهاي تور بوسه زد تا گزارشگر عرب زبان فرياد بزند: «باي باي سامورايي»
چند سالي بود كه عادت كرده بوديم در ميدانهاي بزرگ فوتبالي، با اشتباهات غيرحرفهاي خودمان يا با اشتباهات حرفهاي داوران و ديگران، شاديهايمان ابتر شود و در اوج اميدواري مقلوب بختك حسرت شويم. اما…
…
جام جهاني 2022: : آقاي كيروش كبكبه دبدبهمند را ميآورند، ميرويم جلوي انگليس و آنچنان ميشود كه 6گل ميخوريم و بغض اجتماعي آنروزهايمان سنگينتر ميشود، بعد جلوي ولز بزرگي ميكنيم و ميبريمشان تا برابر آمريكا فقط يك مساوي نياز داشته باشيم تا صعود كنيم اما…
يا چهار سال پيش در جام ملتهاي آسيا، بازي با همين ژاپن عزيز: بازيكنان وسط بازي توپ را رها ميكنند و براي ابراز اعتراض به سمت داور هجوم ميبرند و بازيكنان ژاپني جوري داغ روي دستمان ميگذارند كه تا همين ديروز، جايش ميسوخت.
يا فينال جام باشگاههاي آسيا و پرسپوليسي كه تمام روياهاي خودش و طرفدارانش با دستي كه چند سانتيمتر بالا آمد به باد رفت يا … يا…يا…مثال زياد هست و حالا وقت يادآوري و غصه گذشته خوردن نيست.
خلاصه كه با همه اين خاطرات غمالود، با امير قلعهنويي پا به اين جام ملتها گذاشتيم، بازي با فلسطين و هنگكنگ و امارات را با همه فراز و فرودها برديم و مقتدر به ديدار سوريه رفتيم كه خيليها اعتقاد داشتند راحت و با اختلاف چند گل ميبريمشان. گل اول را هم ما زديم اما باز هم انگار دلهره قصد نداشت دست از سرمان بردارد. نيمه دوم مهدي طارمي اخراج شد و ايران ده نفره پنالتي داد و گل خورد و با فشاري وحشتناك چه از لحاظ رواني و چه تاكتيكي به وقتهاي اضافه رفتيم و با هر جان كندني كه بود بازي را به گردونه پنالتيها كشانديم و از زمان ده نفره شدن تا آخرين پنالتي كه حاجصفي زد مدام خاطرات غمگينانه پيشين بين چشمهاي ما و صفحه تلوزيون رژه ميرفت اما اين بار خدا خواست به ايران و ايراني حال بدهد و بازيكنان، با نهايت دقت و حرفهاي گري توپهاي خود را به تور سوريها چسباندند تا اين بار ايران نه، سوريه ميهمان شام آخر باشد.
و اما كمتر از 72 ساعت بعد بدون طارمي و بعد از حدود صد و سي چهل دقيقه دويدن بايد با ژاپني سرشاخ ميشديم كه در همان جامجهاني كه ما 6گل از انگليس خورديم، آنها كمر قدرتهاي بزرگي چون آلمان و اسپانيا را به خاك ماليده بودند.
بازي با ژاپن شروع ميشود ما در نيمه اول گل ميخوريم و باز همان كابوسها شروع به ورجه وورجه ميكنند. نيمه دوم مي شود ما همچنان يك گل عقب هستيم طارمي هم كه نيست توپهاي سردار و رفقا هم كه گل نميشود. قلعه نويي هم كه خيال تعويض ندارد. قايدي يا قليزاده يا حاجصفي اگر بيايند اميدها بيشتر ميشود يعني بايد از جام خداحافظي كنيم؟! اما در دل كابوسهاي تاريك، انگار اميد چراغقوهاي روشن كرده و هي تاريكيها را هل ميدهد. تيم خوب بازي ميكند. دفاع حواسجمعتر از نيمه اول است. ژاپنيها قشنگ از ما دريبل ميخورند و انگار بلد نيستند بزرگي كنند. حالا بهترين وقت است تا سردار توپي را كه از عليجهان دريافت كرده را استادانه به يك بوشهري ديگر به غير از مهدي طارمي برساند تا محمدمحبي مزد تلاشها و دوندگيهايش را با گلي اينچنين باشكوه بگيرد و در يك لحظه زمين وزن ايرانيهايي كه در ورزشگاه يا پاي تلوزيونها نشستهاند را بر شانههاي خود احساس نكند و همه يكديگر را بين سقف و زمين ببينيم.
گل مساوي را كه زديم باز اين سردار بود كه توپ را انداخت در خورجين توري ژاپن اما داوران دستور دادند درش بياورند و گفتند آفسايد است. بعد آن باز هم امير تعويض نكرد. تيم همچنان خوب بازي ميكرد و به نظر ميرسيد تعويضها را گذاشته باشد براي وقتهاي اضافه احتمالي.
همين هم داشت ميشد. دقيقه نود به پايان رسيد و چهار دقيقه وقت اضافه اعلام شد كه اگر تيمي در اين چهار دقيقه گل نزد بروند آب بخورند و بيايند و حداقل نيم ساعت ديگر بدوند اما…
حسين كنعانيزادگان كه دمش گرم باد، دفاع را به رفيقش سپرده بود و آمده بود تا در شلوغي محوطه جريمه ژاپني سري بزند يا كمكي بكند ناگهان به ضرب بازيكن ژاپني زمين ميخورد و داور چيني نقطه پنالتي را نشان ميدهد.
در اين لحظه بود كه ما احساس كرديم ديگر زمان خاطرات و كابوسهاي بد تمام شده و حالا وقت آن است كه باد به پرچم ايران بوزد. همه بچه ها 100 دقيقه دويده بودند. قلعهنويي هم كه همچنان دست به تركيب تيم نزده بود و بازيكن تازه نفسي نيامده بود كه با تمركز بيشتر پنالتي بزند.
پرده آخر:
نقال زمانه انگار داشت با صداي خوش و خشدارش ميگفت: يه شيربچه ايروني باغيرت ميخوام كه مثل آرش كمانگير كه تير رو گذاشت توي چله كمون و با تموم وجودش كشيد و اسم ايران رو انداخت رو زبونا، بياد وايسته پشت اين توپ و همه جونش رو بيار توي ساق پاش و اين توپ رو برسونه به يار قديميش كه همون تور دروازه ژاپنه.
و آرش ايران توي اين بازي كسي نبود جز عليرضا جهانبخش.
از لحظهاي كه داور سوت زد كه عليجهان توپ را شليك كند تا زماني كه پاي علي به توپ رسيد دو سه ثانيه بيشتر طول نكشيد اما در اين چند ثانيه انگار تمام گلها، تمام اشكها، تمام خندهها و تمام فوتبالهايي كه با بغض يا شعف ديده بوديم مثل يك فيلم از جلو چشمهايمان رد شد.
علي زد… دروازهبان ژاپن پريد به سمت توپ اما اين تير را آرش ايران شليك كرده بود و پيش از دستهاي سوزوكي، توپ، به نخهاي تور بوسه زد تا گزارشگر عرب زبان فرياد بزند: «باي باي سامورايي»
و اين گونه بود كه پس از سالها روي خوش فوتبال به سوي ايران چرخيد.
البته هنوز تا قهرماني دو بازي مانده. يكي با قطر ميزبان و ديگري با برنده كرهجنوبي و اردن.
ما اميدواريم و انتظار داريم كه بازيكنان قدر اين فرصت را بدانند و با تمركز و بزرگي و كنترل روي اعصاب خود اين دو بازي را ببرند و جام فوتبالي ملتهاي آسيا را با خود به ايران بياورند.
نويسنده: اعظم منصوريان